سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسن خروس
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
چون توانایى بیفزاید ، خواهش کم آید . [نهج البلاغه]
نویسنده : حسن علی مدنی:: 83/9/3:: 9:50 عصر
گل و گیاه خروسی
تاج خروس
007182.jpg
نام علمی:Celosia cristata
خانواده: AMARANTHACEAE
گیاه گلدانی یکساله که دارای برگ های سرنیزه ای شکل است. گل های آن به رنگ های زرد، نارنجی و صورتی در تابستان و اوایل پاییز ظاهر می شوند.
نیازها: به مکان پرنور، خاک گلدانی لومی، آبیاری مرتب و تغذیه با کود مایع نیاز دارد. حداقل دمای قابل تحمل آن ۱۵- ۱۰ درجه سانتی گراد می باشد.
ازدیاد:  از طریق کاشت بذر در بهار امکان پذیر است. سازمان پارک ها و فضای سبز شهر تهران
www.tehranparks.org
tehranparks@tehranparks.org

حالا یه خبر جالب:

بوش شب گذشته اعلام کرد: تظاهرات ایران یک شروع مثبت برای آزادی است

رویتر شب گذشته در رابطه با یورش نیروهای فشار به دانشگاه ها و حوادث شب های اخیر در تهران اعلام کرد که جورج بوش در ارتباط با تظاهرات دانشجوئی و اعتراضی مردم درایران گفت: "این یک شروع جدید است برای مردم ایران جهت آزاد سازی کشورشان و من آن را مثبت ارزیابی می کنم."

پس از این اظهار نظر بوش یک مقام رسمی امریکا گفت: "ما با کمال میل آماده تغییر حکومت در ایران هستیم"

رویتر نام این مقام رسمی را اعلام نکرد. بلافاصله پس از این خبر رویتر، دیلی تایمز نیز این اظهارات بوش را بعنوان عزم امریکا برای تغییر حکومت در ایران منتشر ساخت و آن مقام رسمی را یکی از اعضای بلند پایه کاخ سفید اعلام داشت.

وزیر خارجه امریکا "پاول" نیز بلافاصله در ارتباط با اظهار نظر بوش گفت: این مواضع، مواضع همه مقامات دولتی امریکا است!

دیلی تلگراف نیز بلافاصله در لندن اظهارات بوش را منتشر کرد و از سیاست جدید و قاطع امریکا برای تغییر حکومت در ایران یاد کرد و نوشت: مردم ایران آمادگی خود را برای تغییرات در این کشور تا پای قربانی کردن جان خویش نشان دادند.

پنتاگون نیز از این اظهار نظر استقبال کرد و گفت تغییر حکومت درایران یک ضرورت است، زیرا خطر اتمی ایران جهان را تهدید می کند.

موضع گیری پنتاگون همزمان است با خارج شدن اعتراض آمیز بازرسان انرژی اتمی از ایران. این بازرسان به این دلیل ماموریت خود را ناتمام گذاشته و ایران را ترک کردند که به آنها اجازه داده نشد از یک آزمایشگاه اتمی در منطقه کلاله واقع در مازندران مرکزی دیده کنند.
 =====================================
ساکنان خیابان‌های جنوبی کوی نصر بر روی پشت‌بام‌ها
 اقدام یک گروه موتور سوار برای ایجاد رعب و وحشت مردم باعث شد که نیمه شب گذشته گروهی از ساکنان خیابان‌های جنوبی گیشا به پشت بام‌ها رفته و فریاد اعتراض سر دهند.
به گزارش رسیده از ساعت 10 تا 11 شنبه شب گروهی موتور سوار متشکل از دسته‌های 20-10 موتوره که هریک دو تا سه سرنشین داشتند، در اقدامی برنامه ریزی شده وارد خیابان‌های جنوبی محله گیشا شده و به ایجاد رعب و وحشت پرداختند.
این گروه با لحنی تند و همراه با توهین از مردم و ساکنان محل می‌خواستند فوراً به منازل خود بروند و درها را نیز پشت سر خود ببندند و هرگونه اعتراض مردم به اقدام شدیدتر موتور سواران، برخورد فیزیکی را در پی داشت.
این جمع که تعدادی از آنها به بی‌سیم و سلاح سرد مجهز بودند در چند مرحله وارد کوچه‌ها و خیابان‌های فرعی شده و تهدیدهای خود را تکرار کردند و در مواردی شعار «حزب‌الله ماشاءالله» را چاشنی حضور خود می‌کردند.
پس از این جریان گروهی از ساکنان به پشت بام‌ها رفته و جوانان شروع به سوت زدن و هو کردن موتور سواران کردند.

 







 

موضوعات یادداشت


نویسنده : حسن علی مدنی:: 83/9/2:: 3:19 عصر

سلام بر شما عزیزان دل برادر

من حسنعلی مدنی حستم و معروف به حسن خروس.

عکس های من رو هم میتونید اینجا ببینید:

این عکس کتابیه که 2 سال پیش نوشتم:

 

این یکی رو از سازمان حمایت از خروسان گرفتم:

ای رو هم کمال الملک از رو جد من کشیده:

اگه باز هم از خودم یا اجدادم چیزی گیر اوردم براتون میذارم.

 


 

موضوعات یادداشت


نویسنده : حسن علی مدنی:: 83/9/2:: 3:3 عصر

سلام دوستان من حسنعلی مدنی ملقب به حسن خروس هستم.

امیدوارم از وبلاگ خروسی ام خوشتون بیاد.

راستی تا یادم نرفته:  اگه یه مرغ نجیب سراغ داشتین با ای میل خروسی ام تماس بگیرید.

 

خوب حالا برسیم به چند تا جک:

  بعد از سالها جعبة سیاه تانکی که حسین فهمیده رفته بود زیرش رو پیدا میکنن، توش آخرین جملات حسین ضبط شده بود که میگفته: "...حاجی جون مادرت هل نده،...ده حاجی هل نده! نامرد، آخه این همه نارجک و کوفت و زهرمار بهم بستی، یک وقت بلا ملا سرم میاد.... حــــــــاجـــــی!

 ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟!  ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!

 ترکه شاکی میره ثبت‌احوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟  ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره!

  ترکه پرتقال خونی میخوره، ایدز میگیره!

  از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!

 ترکه رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. ترکه یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!

ترکه ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای خامنه‌ای خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. ترکه میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. ترکه میگه: ببخشید ولی آقای خاتمی چی؟ یارو میگه: احتمالاً ایشون هم خواب هستن، چطور؟ ترکه میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم!

ترکه میمیره، اون دنیا در حینی که داشتن به حساب کتاباش رسیدگی میکردن میره پیش جبرئیل، میگه: من از خدا یک سوال واجب دارم، میشه برم بپرسم؟ جبرئیل میگه: باشه، برو طبقة بالا در سمت راست، سوالت رو بپرس، زود برگرد. ترکه میره طبقة بالا، در رو باز میکنه، میبینه خدا پشت یک میز نشسته داره با یکی از فرشته‌ها به حسابای مردم میرسه. خلاصه سلام میکنه میره جلو، میگه: خداجان، الهی گربان او بزرگیت بشم من، الهی فدات بشم... چرا تو دنیا این همه ترک آفریدی؟!  بری تو آذربایجان همه ترکند، بری تهران پر ترکه،  بری بلوچستان، بری شمال، بری جنوب، غرب، شرق، بازم ترک پیدا میشه... بری آلمان بازم ترک پیدا میشه، بری کانادا،  بری آمریکا بازم ترک پیدا میشه... بری کرة ماه بازم ترک پیدا میشه! آخه خداجان، واسه چی اینقدر ترک آفریدی؟! خدا یکم ترکه رو نگاه میکنه، به معاونش میگه: اصگر... ایلده ببین این چی میگه بابا... هی وگت مارو میگیرند!

ترکه تصادف میکنه، ملت علاف میریزن دورش و شروع میکنن نظر کارشناسی دادن. بالاخره بعد یک مدت افسر راهنمایی میاد، منتها اونقدر ملت هرکدوم واسه خودشون چرت و پرت میگفتن که صدای افسره به جایی نمیرسیده. ترکه شاکی میشه، داد میزنه: ساکت.. ساکت... ایلده دیگه اینجا کسی جز جناب سروان حق گه خوردن نداره!

 ترکه میرسه سر یک صحنة تصادف، از یکی میپرسه: ببخشید قربان، اینجا چه خبره؟ یارو هم میگه: هیچی آقا، این بدبخت گوزپیچ شده! ترکه میره تو فکر، بعد یک مدت یک بنده خدای دیگه میاد از ترکه میپرسه: ببخشید اینجا چی شده؟ ترکه میگه: ایلده منم خوب نفهمیدم، نمیدونم این بابا پیچیدیه گوزیده، گوزیده پیچیده، سر پیچ گوزیده؟!

 ترکه زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله!

 از ترکه میپرسن: مساحت ایران چقدره؟ میگه: 1648192 متر مکعب!  میگن: خنگ خدا، آخه چرا متر مکعب؟! ترکه میگه: آخه بعد انقلاب به ارتفاع یک متر ریده شده توش!

 ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!

14- ترکه میمیره، باباش رضایت نمیده!

 از ترکه میپرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی میشه؟ ترکه میگه: ایلده چی میشه نداره که، ایران میره جام جهانی!

 لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم،  ازش میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ گوزی نتنِه باطلش کنه!

 ترکه میگوزه، دنبال پوکش می‌گرده!

 از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!

 لره داروخونه داشته، یک روز  جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید! خلاصه بعد یک مدت یک بابایی میاد تو میگه: ببخشید، جریان این سوسک‌کش جدید چیه؟ این خونة ما رو سوسک سر گرفته. لره میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه. شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سوسکها رو بگیرید. هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن! یارو کف میکنه، میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا می‌کشیمشون!  لره میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!

 آبادانیه میخواسته بره خواستگاری، دیرش شده بوده حواسش پرت میشه شلوارش رو پشت و رو میپوشه و با عجله میدوه تو خیابون، یهو یک ماشین میاد میزنه درازش میکنه وسط خیابون. رانندهه میاد بالا سرش، میگه: طوریت که نشده؟ آبادانیه یک نگاه به سر تا پاش میکنه، چشمش میافته به شلوارش، میگه: چی چیو طوری نشده، ولک زدی حسابی پیچوندی!

میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین!

 به ترکه میگن: بچه کجائی؟  میگه بچه U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: ایلده بچهة یونجه‌زارهای سرسبزِ آذر بایجانم!

23- ترکه داشته جلو دو سه تا دختر افه میومده، یهو تلنگش در میره. واسه اینکه ضایع نشه، دستشو میگذاره بغل دهنش، داد میزنه: گـــــــوزیـــــــه... گوووووز!

 آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده!

 به ترکه میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم!

ترکه تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه، یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده، یک قطار هم داره ازون دور میاد! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه، میره اون جلو وامیسته. رانندة قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد، ترکه یک نارنجک درمیاره، میندازه زیر قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن! خلاصه ترکه رو میگیرن میبیرن  بازجویی، اونجا بازجوه بهش میتوپه که: مرتیکة خر! نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! ترکه میزنه زیر گریه، میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی میکردم!

 دو تا چسه داشتن باهم بازی میکردن، یک گوزه میاد بهشون میگه: منم بازی میدین؟ چسا میگن: تُچ! گوزه ناراحت میشه، میگه: آخه چرا؟ چسا میگن: آخه مامانمون گفته بی سر و صدا بازی کنیم!

 ترکه کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!

 بعد از عمری داریوش میاد ایرن، اجرا زنده میگذاره تو استادیوم آزادی. خلاصه دیگه ملت داشتن خودشون رو خفه میکردن، داریوش هم میاد خیای حال بده، از ملت میپرسه: چی میخواین براتون بخونم؟ یک ترکه ازون پشت داد میزنه: اِبـــی بـخـــون.. اِبـــی بـخـون!

 از ترکه میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3ش کردن!

 ترکه میره مسابقه بیست سوالی،  رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله،  فقط تو  زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه:...ها!  پس حتماٌ برج ایفله!

 ترکه میره مسابقه بیست سوالی،  رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره،  فقط تو  زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!

ترکه میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟!  ترکه هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!

 عملیه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حیاط واسه خودش بساط میزونی جور کرده بوده و تو حال بوده، که یهو یک توپ از آسمون میاد میزنه بساط منقل و وافورش رو به گند میکشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همینجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرین میفرستاده، که یهو صدای زنگ در بلند میشه و حالا زنگ نزن کی زنگ بزن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو میرسونه دم در، میبینه پشت در یک بچه ده-یازده ساله واستاده، هی داد میزنه: توپم...توپم! یارو خیلی شاکی میشه، میگه: ای بی ظرفیت! بابا خوب منم توپم... دیگه نمیام کاسه کوزه مردم رو بهم بزنم که!

 ماشین ترکه رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش!  یهو ترکه داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ ترکه میگه: ایلده من شمارشو برداشتم!

 ترکه میافته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن!

 خوب خوشتون اومد؟

 

 


 

موضوعات یادداشت



0:بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم
حسن خروس
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان
لینک دوستان

اشتراک
 
آوای آشنا
بایگانی
طراح قالب